کد خبر : 18022
تاریخ انتشار : یکشنبه 18 ژانویه 2015 - 8:00

حضور و غیاب در بهشت

حضور و غیاب در بهشت

به گزارش شبسترنیوز محمدحسن ابوحمزه از نویسندگان کشورمان داستان کوتاهی را در وبلاگ شخصی خود آورده است: ‏ بعد از عملیات بچه‌ها خوشحال از اینکه توانسته بودند ازمیان آتش وخون به آنجا ‏برسند خوشحال بودند، از ته دل می‌خندیدند، با فرمانده شوخی می‌کردند. فرمانده ‏گفت:‏ ‏-برادرها  می‌خوام آخرین آمار رو بگیرم؛ مرتضی، کسی مرتضی رو

به گزارش شبسترنیوز محمدحسن ابوحمزه از نویسندگان کشورمان داستان کوتاهی را در وبلاگ شخصی خود آورده است: ‏ بعد از عملیات بچه‌ها خوشحال از اینکه توانسته بودند ازمیان آتش وخون به آنجا ‏برسند خوشحال بودند، از ته دل می‌خندیدند، با فرمانده شوخی می‌کردند. فرمانده ‏گفت:‏

‏-برادرها  می‌خوام آخرین آمار رو بگیرم؛ مرتضی، کسی مرتضی رو ندید.‏

یکی گفت:‏

‏ -مجروح شد.‏

‏-احمد بی‌سیم چی.‏

‏-خیلی دلش می‌خواست همراه ما بیاد، اما جا موند.‏

همه خندیدند.‏

‏-باقر، معاون گروهان.‏

‏-اسیر شده .‏

‏-حاج عباس، تدارکات؟

‏-مجروح شد.‏

‏-مصطفی؟

‏- جا مونده.‏

‏-امیر؟

‏-جامونده.‏

‏-حسن، راننده تدارکات؟

‏-جامونده.‏

‏-بهنام؟

‏-مجروح شد شاید بیاد پیش ما.‏

‏-حاج قاسم؟

‏-اسیر شد.‏

‏-سلمان ؟

‏-جا مونده.‏

‏-حمید؟

‏-جامونده.‏

‏  فرمانده تشکر کرد گفت :‏

‏-براشون دعاکنید. ما به رفیقامون قول شفاعت دادیم. شهادت روزی اونها نبوده ‏اما شاید روزی  بیان پیش ما.

منبع :باشگاه خبرنگاران

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.