کد خبر : 6220
تاریخ انتشار : شنبه 10 می 2014 - 13:12

شهروزصبوری/فرهنگ انتقال علم

شهروزصبوری/فرهنگ انتقال علم

با چند سوال مطلب را شروع میکنیم چرا سی و سه پل یا پل خواجو فقط در یک دوره خاص و یک مکان خاص ساخته شدند؟ چرا منار جنبان دیگری ساخته نشده است؟ چرا حمامی که فقط با یک شمع گرم میشد تنها یکبار ساخته شد؟ چرا وقتی کارمندی بازنشسته میشود تا چند سال باید هر روز تلفن های همکاران پاسخ داده و ایرادات و مشکلات کار را رفع کند؟ چرا نقشه هیچ یک از بناهای عظیم تاریخی این کشور موجود نیست؟ و …

81091692-5575615-300x190با چند سوال مطلب را شروع میکنیم چرا سی و سه پل یا پل خواجو فقط در یک دوره خاص و یک مکان خاص ساخته شدند؟ چرا منار جنبان دیگری ساخته نشده است؟ چرا حمامی که فقط با یک شمع گرم میشد تنها یکبار ساخته شد؟ چرا وقتی کارمندی بازنشسته میشود تا چند سال باید هر روز تلفن های همکاران پاسخ داده و ایرادات و مشکلات کار را رفع کند؟ چرا نقشه هیچ یک از بناهای عظیم تاریخی این کشور موجود نیست؟ و … و چرا های بسیاری که ما هر روز از خود میپرسیم و شاید پاسخش را در ضرب المثل (فوت کوزه گری) بیابیم جاییکه همه به هم توصیه میکنیم انسان نباید اسرار و رموز کارش را به بقیه یاد دهد و نتیجه اش این میشود که میبینید و شیخ بهایی که اسرار و رموز حمامش یا منارجنبانش را به کسی یاد نداد و جایی ثبت نکرد با خود به گورستان برد تا ما امروز فقط منارجنبانی داشته باشیم بدون اینکه بدانیم چطور کار میکند و چطور میشود مانند آن ساخت و حمامی که تنها اسمی ازش مانده است. درست است که ما از دیرباز دستی در علم دنیا داشته و کشوری بسیار پیشرفته تر و مدرن تر از دنیای مدرن امروز داشتیم ولی به خاطر این معضل که از دیرباز گریبان گیرمان بود نتوانستیم علم را به آیندگان انتقال دهیم . ابوعلی سینا بزرگترین طبیب ایران و شاید دنیای آن روز چند شاگرد تربیت کرده که توانسته اند راه او را ادامه دهند؟ چرا نامی از جانشینان او نیست؟

 

امروزه نیز این معضل همچنان پابرجاست و وقتی که کارمندی اداره را ترک میکند بسیاری از کارهای او تا مدتها بر زمین می ماند و هر گاه نیاز به کاری باشد که قبلا او انجام میداد باید او را پیدا کرده و راه و روش کارش را پرسید چون معمولا در ادارات هیچ کارمندی راه و روش کار خود را به دیگری یاد نمیدهد و کارمندان جوان نیز بدون طی دوره های آموزشی در کنار افراد ماهر وارد کار شده و اطلاعی از روش کار پیدا نمیکنند. فرهنگ ما نیز متاسفانه از اشاعه علم و آموزش حمایت نمیکند و از دیرباز با مثل فوت کوزه گری همه را از یاددادن اسرار و رموز خود به دیگران برحذر داشته و با این توجیه که شاید این فرد فردا رقیب خودت شود پس همه چیز را بهش یاد نده بر یاد ندادن کامل مهارت ها به شاگران تاکید میکنند در حالیکه شاید تنها تعداد معدودی از شاگردان یک فرد به رقبای او تبدیل شوند و شاید حتی عمر او کفاف این را ندهد که هیچیک از شاگردانش رقیب او شوند.

 

و اما راه حل چیست؟ در آموزه های نوین مدیریت منابع انسانی بر این نکته تاکید شده است که هیچ فردی به تنهایی مسئول یک شغل نباشد و به میزان مهارتی که افراد در مشاغل گوناگون به دست می آورند افراد ناشی را در کنار آنها وارد کار کرد تا به مرور فوت و فن های کار فوق را آموزش ببینند و برای دوران بعد از بازنشستگی فرد ماهر اماده باشند برای مثال فردی که دارای 25 سال سابقه میباشد و تا 5 سال بعد بازنشسته خواهد شد باید دستیاری در کنار خود داشته باشد که در این 5 سال کار را یاد گرفته و آماده جانشینی آن پست باشد نه اینکه فرد در 30 سالگی بازنشست شود و تازه بعد از رفتن او دنبال این باشیم که چه کسی توانایی انجام دادن کارهای او را دارد.

 

ثبت وقایع , نوشتن خاطرات , زندگینامه ها , سفرنامه ها و … همگی در انتقال علم و تجربه ما کمک میکند و چراغ راه آینده میشود به طوریکه افراد جدید به جای اینکه خود تمامی مسائل را تجربه نمایند میتوانند با مطالعه نوشته ها و تجربیات ما در هر زمینه ای ماهر شوند متاسفانه فرهنگ ثبت وقایع نیز در کشور ما چندان مناسب نیست و باید بر روی آن تاکید شده و از تمامی مدیران و مسئولان و افراد ماهر خواست تا تجربیات خود را مکتوب نمایند تا حتی بعد از مرگ آنها نیز مورد استفاده قرار گیرد.

 

فرهنگ فوت کوزه گری نفی شده و به جای آن عبارت (زکات علم نشر آن است) تقویت شود تا افراد بدانند که وقتی خدا نعمت یادگیری و فهم مسئله ای را به آنها داده باید آنها نیز آن را به دیگری بیاموزند تا این زنجیر پاره نشده و به راه خود ادامه دهد نه اینکه وقتی ما چیزی یاد گرفتیم محکم در قلب و مغز خود نگه داریم تا مبادا دیگران با یادگیری آن از ما بهتر شوند.

 

و در نهایت اینکه بدانیم یاد دادن چیزی از دانسته های ما کم نمیکند و تنها مزیت علم بر ثروت این است که هر میزان از علم خود خرج نمایید چیزی از آن کاسته نشده و از بین نمیرود و چه بسا با تبادل علم با دیگران بر آن افزوده شده علم افراد و به تبع آن کشور رو به جلو حرکت میکند پس وقتی در مقام استاد , معلم , مربی , رییس و هر آموزش دهنده دیگری قرار گرفتیم به این فکر کنیم که انتقال کامل دانش ما به دیگری باعث استفاده از آن و مایه پیشرفت میشود نه ذخیره آن به تنهایی و در مغز خود ما.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 24 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲۴
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

حسینی شنبه , 10 می 2014 - 14:27

خیلی خوب بود دستتون درد نکنه

جباری شنبه , 10 می 2014 - 19:30

استاد صبوری مانند تمامی مطالبتون و درسهایی که سر کلاس میدین عالی بود

ناشناس شنبه , 10 می 2014 - 20:37

جناب استاد گرانقدر از ابوعلی سینا کتابهای بسیاری خوبی مونده و همچنین از شیخ بهایی.ولی ما بسیار کم افرادی رو داریم که بتونن اونا رو بفهمن!الان کتب ابوعلی سینا در سطح بسیار عالی حوزه تدریس میشه ولی فهمشون خیلی مشکله.البته جنابعالی فکر نکن که حالا چهار تا درس دانشگاهی اومده حوزه رو ولش کن!فهم دروس عالی اسلام کار هر کسی نیست و این بزرگان از پیشگامان این علم بودن.اول باید یاد بگیریم چطور فکر کنیم بعد.همه چی رو که حاضر و اماده نگذاشتن ما استفاده کنیم.علم هم در کتاب نیست.کتاب انتقال دهنده علم است.مردی میخواهد که علم را در کتاب بنویسد و مرد دیگری میخواهد که ان را فهم کند.فعلا در این کشور ما علم رو به مسخره گرفتیم با این دانشگاهها و اساتید ابکی و کم سواد.افهم!در هر دروه درسی شفا ابن سینا که سالها طول میکشه با حداقل 50 نفری اغاز میشه و در پایین دوره یکی دو نفر بیشتر نمی مونن.علم برای نون و شکم نیست و در هر جان ناپاکی نمی نشیند.

شبستری شنبه , 10 می 2014 - 21:45

خب جناب ناشناس شما که خودت هم حرف ایشون رو تائید کردی درسته ابن سینا از معدود دانشمندان ما بود که در کنار علمش اونها رو ثبت هم کرده و به صورت کتاب دراورده ولی مهم اینه که نتونسته شاگردانی تربیت کنه که راهش رو بر اساس اون کتابها ادامه بدن . در ضمن ایشون هم اصلا از عبارت حوزه رو ولش کن استفاده نکردن نمیدونم این بخش صحبت رو واس چی اوردین و در نهایت اینکه خود شما گفتی کتاب انتقال دهنده علم هست حالا اینکه باید علم منتقل شده فهم بشه مسئله ثانویه است یعنی باید اول کتاب باشه تا بعد 50 نفر بشینن اونو بخونن تا بفهمن و اگر علم ثبت نشه با مرگ فرد از بین میره روی هم رفته من یک نفهمیدم شما از اقای صبوری انتقاد کردی یا حرفهاشو تائید کردی

مهدی شنبه , 10 می 2014 - 21:26

آقا شهروز اون موقع شما باید میومدید پیش من 5 سال نحوه تدرس ياد می گرفتید بعدا دانشگاه تدریس می کردید

ahmady شنبه , 10 می 2014 - 21:44

mofid bod mamnon

عباس عبادتی وایقان شنبه , 10 می 2014 - 21:58

عالی بود
با تشکر از دکتر صبوری…

قاسم شنبه , 10 می 2014 - 22:33

عالی بود استاد صبوری تو اموزش پرورش هم این نکته مشهوده یعنی گفتن همه میتونن قبل از موعد بازنشست بشن و خیلی از افراد ماهر و با تجربه بازنشسته شده و رفتند و امروز اکثر معلمان افرادی جوان و بی تجربه هستند که باعث کاهش بار علمی مدارس شده است در حالیکه این افراد جوان باید سالها از باتجربه ها نحوه تدریس و اداره کلاس یاد میگرفتن

شهروز صبوری شنبه , 10 می 2014 - 23:43

میبینم که مطلب ما باعث بحث و نظرهایی شده است که بسیار جای خوشبختی دارد .
1- ابتدای امر از سایت شبستر نیوز بابت انتشار آن تشکر میکنم
2- از تمامی کسانی که از متن یا بنده تعریف کردن (حسینی ، جباری ، احمدی ، دکتر عباس عبادتی ، قاسم و …) تشکر میکنم
3- از افرادی که از بنده یا متن نوشته شده انتقاد کردن تشکری دو چندان میکنم چون هدف اصلی بنده این است که فضای بحث و تبادل نظر در شهرمان نهادینه شود
4- اقای ناشناس واقعا متن خوبی نوشتید و هرچند شبستری عزیز پاسخ داده ولی جا دارد بنده نیز بخشهایی از نظر ایشان و بخشی از نظر شما را تائید کنم کما اینکه خود شما نظر بنده رو تائید کردید که امروزه انتقال علم مبحث خیلی مهمیه که از تکرار و دوباره کاری جلوگیری میکنه
5- اقای مهدی عزیز بنده شمارو نمیشناسم و ای کاش خودتون رو معرفی میکردید ولی از همین تریبون آمادگی خودم رو مبنی بر آموزش دیدن 5 ساله جهت بهتر شدن روش تدریسم زیر نظر شما رو اعلام میکنم و اگر همچنان روی نظر خودتون هستید میتونید اعلام کنید تا از هر وقتی میگید بنده خدمت برسم که یقینا افزایش مهارت های تدریس آرزوی بنده است و هر روزه سعی در بهبود آن دارم
با تشکر مجدد از تمامی بازدیدکنندگان عزیز

حسین بدیعی یکشنبه , 11 می 2014 - 0:22

عالی بود

ناشناس یکشنبه , 11 می 2014 - 6:42

اقای شبستری عزیز ابن سینا شاگرد هم تربیت کرده و باید بدانیم نظیر چنین ادمهایی هر 100 سال یا بیشتر به دنیا می ایند.در ثانی ایشان به زور که نمی توانسته ادمهایی مثل خود را به وجود بیاورد.کما اینکه در حد توان شاگردانی خوبی هم تربیت کرده.در ثانی ایشان بیشتر عمر خود را در سفر بوده و کتابهایی حین سوار بودن بر الاغ نوشته و حتی ازدواج دایم هم نداشته اند و مطلب مهمتر اینکه اگر در این کشور کسی پیدا شده که حرف حسابی بزند سریعا محکوم شده کما اینکه ابن سینا فرموده اند:کفر چو منی گزاف و آسان نبود, محکم تر از ایمان من ایمان نبود.یعنی ایشان را به کفر متهم میکردند و به این راحتی هم نبوده که ما ها فکر میکنیم و طبق معمول بعد از مرگ عزیز شده اند.اینکه اقای صبوری می گویند یاد ندادن و ننوشتن حرف درستی نیست.هم یاد داده امد و هم نوشته اند اما کم افرادی بودند که استفاده کنند.الان در شبستر مردی به نام شیخ محمود مدفون است.این مرد خیلی بزرگ بوده و هست ولی ما چند نفر داریم در کل شهرستان که به مقام ایشان رسیده باشند؟خیلی کم.ادمهایی که خیلی بلدند واقعا از یاد دادن لذت می برند. به جای اندازه گیری بزرگان با متر کوچک خود قدری متر خود را بزرگتر کنیم.اساتید بزرگ اعتقاد داشته اند شاگرد باید به قدری استطاعت داشته باشد که بتواند خود استدلال کند تا بعدا بتواند مجتهد شود.منظور منم هم که گفتم که:حوزه رو ولش کن این بود که الان متاسفانه جامعه دانشگاهی چون چهار تا از علوم جدید خوانده و هیچ کدام را درست نخوانده فکر میکند که حوزه و امثالهم به درد نمی خورد.ما دو گروه داریم در کشور که از هر دو سخت ضربه میخوریم.حوزه و دانشگاه.هیچ کدوم از این دو نمی توانند ادم حسابی تحویل جامعه بدهند.ما کلا فکر نکنم یه 20 تا مهندس و اخوند حسابی داشته باشیم تو کشور.جناب شیخ بهایی یک مهندس عالی مرتبه بوده اند.اینم بگم امثال خواجه نصیر طوسی تا علامه طباطبایی هم سر سفره ابن سینا نشسته اند و شاگرد ایشان محسوب میشوند.جناب شبستری من چی گفتم شما چی برداشت کردی!

شهروند شهرستانی یکشنبه , 11 می 2014 - 8:41

آقای شهروز صبوری شما دکتر هستید یا فوق لیسانس خوندید؟
توضیح بفرمائید. ولی اگه استاد شده اید خوشحال شدم چراکه روزی با هم همکلاس بودیم تو دانشگاه پیام نور

شهروز صبوری یکشنبه , 11 می 2014 - 12:08

سلام دوست عزیزم
خوشحال شدم که یکی از هم کلاسی هایم رو میبینم فقط کاش اسمت را هم مینوشتی تا بهتر به اون روزها برمیگشتیم
من فوق لیسانسم رو سال 91 گرفتم از سال 92 هم مشغول تحصیل دکترا هستم که ایشالا بهمن 93 با اتمام دروس تئوری و آزمون جامع افتخار استفاده از عنوان دکتر را هم به صورت رسمی به دست خواهم اورد

جعفری یکشنبه , 11 می 2014 - 12:27

دوستان ایشان که چیزی نگفتن به وضعیت علمی کشور اشاره کردن حالا اکثرا کمو بیش با این وضع اشنا هستیم و دور و بر میبینیم اینکه نویسنده فوق لیسانس باشه یا دکتر یا حتی دیپلم فرقی در نوشته نمیکنه

صمدی یکشنبه , 11 می 2014 - 19:42

متن خیلی مفیدی بود موفق باشید

جهانی یکشنبه , 11 می 2014 - 19:47

صبوری استاد ما بوده حرفهاش و متنهاش عالیه

علی جبرئیلی دوشنبه , 12 می 2014 - 0:55

واقعا جالیبیدی تانریدان سنه اوجا مرتبه لری ارزی الییرم
موفق اولماقین بیزیم دیلک آرزیمیزدی

احمد دوشنبه , 12 می 2014 - 22:10

خیلی هم خوب و مفید بود بیشتر از این مطالب علمی بزنید تعریف و تمجید ادارات و مدیران و کارمندان همه خبرگزاری های شهرستان رو پر کرده

ایمانی سه‌شنبه , 13 می 2014 - 13:24

خیلی هم عالی

فرهنگ شنبه , 17 می 2014 - 13:12

کاش فرهنگ بحث و گفتگو در جامعه رواج پیدا کنه و اینطوری نباشه که هر کسی حرفی زد بدون جواب و یکطرفه باقی بمونه و صد البته اینطوری هم نباشه که هر بحثی به جنجال کشیده بشه یه گفتگوی منطقی خیلی عالیه

اکبر چهارشنبه , 21 می 2014 - 13:01

خیلی متن خوبی بود واقعا ما مردمی داریم که اکثرا سعی میکنند دانسته های خود رو پنهان کنند و از انتقال دانش خودداری میکنند

احد دوشنبه , 26 می 2014 - 20:04

متن خیلی خوب و مفیدی بود واقعا استفاده کردیم

حسن جعفری شنبه , 14 ژوئن 2014 - 14:11

بازم از مطالب استاد استفاده کنید خیلی به دردبخوره

الف یکشنبه , 6 جولای 2014 - 20:29

خیلی خوب بود بازم از متنهای ایشون بذارید چرا دیگه مطلب نمیدن