دور از چشم مشاور و بابا مامانم اولویّت های انتخاب رشته ام رو عوض کردم تبریز رو آوردم انتخاب اوّل
به گزارش شبسترنیوز وبلاگ آی شلوغ ! دانشجوی سیاسی دانشگاه تبریز نوشت:دور از چشم مشاور و بابا مامانم اولویّت های انتخاب رشته ام رو عوض کردم ،تبریز رو آوردم انتخاب اوّل (دقایقی با کاروان راهیان نور بسیج دانشگاه تبریز) ۱ نمی دونم دعای مادرم بود یا چه حکمتی داشت که بعدِ سالها ، با دو
به گزارش شبسترنیوز وبلاگ آی شلوغ ! دانشجوی سیاسی دانشگاه تبریز نوشت:دور از چشم مشاور و بابا مامانم اولویّت های انتخاب رشته ام رو عوض کردم ،تبریز رو آوردم انتخاب اوّل (دقایقی با کاروان راهیان نور بسیج دانشگاه تبریز) ۱
نمی دونم دعای مادرم بود یا چه حکمتی داشت که بعدِ سالها ، با دو تا از دوستان توفیقِ سفر به مناطق عملیاتی جنوب نصیبم شد ،
و مهم تر از اون همراهی با بچه های بسیج دانشجویی دانشگاه تبریز .
تو راه با بعضی از بچه ها به رسمِ سفر ، گرم میگیرم ،
۱۸ ساله ، بچه تهرون ، خوش تیپ با خانواده نسبتاّ مرفّه ،رتبه قبولی کنکورشو می پرسم،
می خورد تهران قبول شه ،میگم چرا اومدی تبریز دور از بابا مامان و …. ؟
میگه تهران وضعیّتش خرابه آقا و شهر گناهه ، اینجا باز بهتره ، میگم چه جوری بابا مامانت قبول کردن تبریزو بزنی و تهرون نمونی؟
میگه بعد انتخابِ رشته توسط مشاورم ، دور از چشم مشاور و پدر مادرم اولویّت های انتخاب رشته ام رو عوض کردم ، تبریز رو آوردم انتخاب اوّل …..
یاد نوجوونهای زمان جنگ می افتم که برا فتن به جبهه دور از چشم پدر مادر ،
دست می بردن تو شناسنامه هاشون ……
می پرسم میدونستی تو دانشگاه تبریز همچین فضای معنوی هست و اساتید اخلاق قوی
میان تو حلقه های صالحینشون و …. ؟
میگه نه ….. و با تبسُم ادامه میده من از گناه فرار کردم و خدا هم به وعدش عمل کرد
و هدایتم کرد توی این مجموعه توحیدی …..
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰