کد خبر : 31288
تاریخ انتشار : دوشنبه 23 مارس 2015 - 21:20

علی به فاطمه حساس است…

علی به فاطمه حساس است…

به اسم الله . . . كينه داشتند،  از “تنها” اميرالمؤمنين تاريخ، حضرت رسول(ص) تمام نقشه هايشان را در خطبه ى غدير حبط كرده بود ، نه تنها از غدير ،  بلكه در جاهاى ديگر هم كينه توزى كرده بودند ، در بدر و حنين و ديگر غزوات ،  و شايد بيشتر از همه جا

به اسم الله . . .

12

كينه داشتند،  از “تنها” اميرالمؤمنين تاريخ، حضرت رسول(ص) تمام نقشه هايشان را در خطبه ى غدير حبط كرده بود ، نه تنها از غدير ،  بلكه در جاهاى ديگر هم كينه توزى كرده بودند ، در بدر و حنين و ديگر غزوات ،  و شايد بيشتر از همه جا در خواستگارى از حضرت مادر(س) . . .
آخر همه را جواب كرده بود، اما . . .
امير خدا كه به خواستگارى رفت ، با جواب مثبت بازگشت ، كينه ها بيشتر شعله كشيد ، على هم داماد پيامبر است ، هم جانشينش ،  هم نفر اول در هر كارى كه ميخواهد با موفقيت انجام شود ، تاب اين همه عزت على را نداشتند ، منتظر ماندند تا بانگ رحيل آخرين فرستاده ى خدا فرا رسد ، شورا درست كردند ، غصب كردند منصبى را كه فقط از جانب خدا منصوب ميگشت ، حال بايد بيعت ميگرفتند ، اما على كه زير بار حرف زور و ناحق نميرود ، چه كنند؟
على به فاطمه حساس است . . .
درب را محكم ميكوبيدند ، حضرت مادر آمد درب را باز كند ، با خشونت به درب بهشت روى زمين ضربه زدند ، محسن همان لحظه جان داد ، درب را آتش زدند ، فاطمه زيرلب ميگفت : كاش عباسم بود . . .
دستان امير را بستند ،  حسنين كوچك بودند ، عباس نبود ، وگرنه قنفذ و مغيره جرأت سيلى نداشتند ، على تا بيايد خانه پير شد ، هى مينشست روى زمين ، هى زير لب ذكر مصيبت ميكرد ،  داشت تمام هستى اش را از دست ميداد . . .
ياد روزى افتاد كه زهرا خطبه خوانده بود و از حقوق غصب شده اش سخن گفته بود ، يادش آمد زهرا از مسجد بيرون آمد و جلوى تمام كينه توزان به على گفت:
اميرالمؤمنين بايست ،  و دور على چرخيد ،  هى دورش گشت و چشم حسودان را كور كرد . . .
ياد روزى افتاد كه حضرت خاتم خطبه ى عقد را جارى كرد ،  لحظه اى كه چشمانش ماه كامل را روى زمين تماشا كردند ، ياد ولادت حسن ، تولد حسين ، ولادت زينب . . . دلش براى زينبش سوخت ، اين شروع مصائبش بود . . .
خود مادر آماده اش ميكرد ، بوسه ها فراموشت نشود ، لباس كهنه يادت نرود ، رقيه را بيشتر مراقبت كن ، حسين مرا بيشتر بوسه باران كن ، بيشتر از تير باران . . .

مصيبت وارد شد ، فرشته را تاب زمين ماندن نبود ، فاطمه پر كشيد ، على شبانه غسلش داد ، نميداند بچه ها را آرام كند ، حسن را آرام كند ، زينبش را دلدارى دهد ، اشكهاى بى امان حسين را چگونه پاك كند ، على مانده ، بى فاطمه ،  با دنيايى از درد در جانش ، مخفيانه چندين قبر حفر كرد، و مادر را گمنام دفن كرد . . .
١٤٠٠ سال بعد . . .
عمليات پشت عمليات ، جنگ است با دشمن ، با متجاوز ، عمليات را با رمز يا زهرا آغاز كردند ، پشت پيراهن هايشان نوشته بودند : ميروم تا انتقام سيلى زهرا بگيرم ، شهداى عمليات را آوردند ، تير به پهلويشان خورده ، سربندهايشان يا زهرا بود ، پهلويشان مثل مادر شد ،  و مثل مادر گمنام دفن شدند . .

گودرزی/مقتدرمظلوم

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.