علی به فاطمه حساس است…
به اسم الله . . . كينه داشتند، از “تنها” اميرالمؤمنين تاريخ، حضرت رسول(ص) تمام نقشه هايشان را در خطبه ى غدير حبط كرده بود ، نه تنها از غدير ، بلكه در جاهاى ديگر هم كينه توزى كرده بودند ، در بدر و حنين و ديگر غزوات ، و شايد بيشتر از همه جا
به اسم الله . . .
كينه داشتند، از “تنها” اميرالمؤمنين تاريخ، حضرت رسول(ص) تمام نقشه هايشان را در خطبه ى غدير حبط كرده بود ، نه تنها از غدير ، بلكه در جاهاى ديگر هم كينه توزى كرده بودند ، در بدر و حنين و ديگر غزوات ، و شايد بيشتر از همه جا در خواستگارى از حضرت مادر(س) . . .
آخر همه را جواب كرده بود، اما . . .
امير خدا كه به خواستگارى رفت ، با جواب مثبت بازگشت ، كينه ها بيشتر شعله كشيد ، على هم داماد پيامبر است ، هم جانشينش ، هم نفر اول در هر كارى كه ميخواهد با موفقيت انجام شود ، تاب اين همه عزت على را نداشتند ، منتظر ماندند تا بانگ رحيل آخرين فرستاده ى خدا فرا رسد ، شورا درست كردند ، غصب كردند منصبى را كه فقط از جانب خدا منصوب ميگشت ، حال بايد بيعت ميگرفتند ، اما على كه زير بار حرف زور و ناحق نميرود ، چه كنند؟
على به فاطمه حساس است . . .
درب را محكم ميكوبيدند ، حضرت مادر آمد درب را باز كند ، با خشونت به درب بهشت روى زمين ضربه زدند ، محسن همان لحظه جان داد ، درب را آتش زدند ، فاطمه زيرلب ميگفت : كاش عباسم بود . . .
دستان امير را بستند ، حسنين كوچك بودند ، عباس نبود ، وگرنه قنفذ و مغيره جرأت سيلى نداشتند ، على تا بيايد خانه پير شد ، هى مينشست روى زمين ، هى زير لب ذكر مصيبت ميكرد ، داشت تمام هستى اش را از دست ميداد . . .
ياد روزى افتاد كه زهرا خطبه خوانده بود و از حقوق غصب شده اش سخن گفته بود ، يادش آمد زهرا از مسجد بيرون آمد و جلوى تمام كينه توزان به على گفت:
اميرالمؤمنين بايست ، و دور على چرخيد ، هى دورش گشت و چشم حسودان را كور كرد . . .
ياد روزى افتاد كه حضرت خاتم خطبه ى عقد را جارى كرد ، لحظه اى كه چشمانش ماه كامل را روى زمين تماشا كردند ، ياد ولادت حسن ، تولد حسين ، ولادت زينب . . . دلش براى زينبش سوخت ، اين شروع مصائبش بود . . .
خود مادر آماده اش ميكرد ، بوسه ها فراموشت نشود ، لباس كهنه يادت نرود ، رقيه را بيشتر مراقبت كن ، حسين مرا بيشتر بوسه باران كن ، بيشتر از تير باران . . .
مصيبت وارد شد ، فرشته را تاب زمين ماندن نبود ، فاطمه پر كشيد ، على شبانه غسلش داد ، نميداند بچه ها را آرام كند ، حسن را آرام كند ، زينبش را دلدارى دهد ، اشكهاى بى امان حسين را چگونه پاك كند ، على مانده ، بى فاطمه ، با دنيايى از درد در جانش ، مخفيانه چندين قبر حفر كرد، و مادر را گمنام دفن كرد . . .
١٤٠٠ سال بعد . . .
عمليات پشت عمليات ، جنگ است با دشمن ، با متجاوز ، عمليات را با رمز يا زهرا آغاز كردند ، پشت پيراهن هايشان نوشته بودند : ميروم تا انتقام سيلى زهرا بگيرم ، شهداى عمليات را آوردند ، تير به پهلويشان خورده ، سربندهايشان يا زهرا بود ، پهلويشان مثل مادر شد ، و مثل مادر گمنام دفن شدند . .
گودرزی/مقتدرمظلوم
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰