کد خبر : 141668
تاریخ انتشار : جمعه 15 سپتامبر 2017 - 22:57

دلنوشته جوان شانجانی برای زادگاهش

دلنوشته جوان شانجانی برای زادگاهش

به گزارش شبسترنیوز، هادی‌ مروتی ‌شانجانی از جوانان شانجانی دلنوشته ای برای زادگاهش نوشته است. به‌ نام‌ وطنم شانجان مرا به ‌نام ‌عشق ‌بخوانید یاران‌ در هر کجا که‌ آب و پرنده‌ است ‌درهر کجا‌ که‌ فرصت ‌روییدن‌ در هر کجا که ‌فرصت‌ پرواز است‌. به‌ عشق‌ خیره‌ شده ‌ام ‌از میان ‌کوچه ‌های‌ خلوت

به گزارش شبسترنیوز، هادی‌ مروتی ‌شانجانی از جوانان شانجانی دلنوشته ای برای زادگاهش نوشته است.

به‌ نام‌ وطنم شانجان

مرا به ‌نام ‌عشق ‌بخوانید یاران‌ در هر کجا که‌ آب و پرنده‌ است ‌درهر کجا‌ که‌ فرصت ‌روییدن‌ در هر کجا که ‌فرصت‌ پرواز است‌.

به‌ عشق‌ خیره‌ شده ‌ام ‌از میان ‌کوچه ‌های‌
خلوت ‌اندوه‌ بر افق‌ های‌ روح‌ منقلب ‌خویش خیره‌ گشته‌ام ‌حسی ‌در درونم‌ مرا به‌ نا کجا‌ آباد جنون ‌فرا می ‌خواند ‌من‌ عشق ‌را از کوچک‌‌ تپه ‌‌های ‌عاشقت ‌به‌ ارث ‌برده‌ام ‌ای ‌روح ‌اقاقیها‌ در من‌ جاری ‌با من ‌تا مرز نو شدن‌ پرواز کن

ای‌ بهارانم ‌ای ‌شانجانم ‌ای‌ تبریزم
گرچه‌ گاهی ‌اوقات ‌دل ‌بیقرارم‌ در سایه‌ باغ های ‌سرسبزت ‌دست خوش‌ تنهایی ‌است و حجابی ‌است‌ میان ‌من ‌و تو‌ اما ‌به ‌تو ‌سوگند که ‌از نیت ‌من ‌اگاهی ‌زیر این ‌سقف‌ بلورین هوا‌ به‌ تو ‌نزدیکتر از‌ خویشتنم

‌ای‌ وطنم

صفای ‌کوچه‌ پس ‌کوچه‌ های ‌باریک‌ و قشنگت و شرشر صدای‌ جویبارانت‌ مرا تا اوج‌ بی‌نهایت ‌های‌ خواستن‌ پرواز میدهد‌ چشمه‌ های‌ جوشانت ‌‌وقتی‌ از تپه ‌های‌ سر سبزت ‌جاری ‌‌می‌شود‌ بسان ‌کودک ‌نو پایی دلم ‌می‌خواهد در بستر رودهایت‌‌ شیر بنوشم و بزرگ ‌و‌ بزرگتر شوم‌ کوه های ‌سر به‌ فلک کشیده‌ات ‌همراه‌با بوی ‌یاسها‌ و اقاقی ‌ها‌ مرا که‌ نه‌ باغبان‌ پیر روستا‌ را نیز مست ‌میکند بگذار عامیانه‌ بگویم‌ شهر زیبای ‌من ‌زادگاه ‌آرزوهای ‌بی ‌پایان ‌من چشم ‌انداز غروبت‌، غروب ‌غمهای ‌سرزمینم هست ‌و طلوع ‌آفتاب ‌نیلگونت‌، طلوع‌ سرداران ‌رشیدی ‌است‌ که ‌از سینه‌ی ‌پر ‌مهر تو ‌به‌ تلالو ‌خورشید ‌رسیده‌اند نام ‌و آوازه‌‌ات ‌همواره‌ جاویدان ‌ای‌ سرزمین شیر مردان ‌سرزمینم ‌همواره ‌سکاندار ایثار و مقاومت‌‌ عشق‌اند ‌هر چند ‌عشق‌ در برابر مردمان ‌بی‌ غل ‌‌و‌ غش ‌سرزمینم ‌زانو ‌میزند راستی‌ از ‌کدامین ‌ناگفته‌ هایت ‌بسرایم ‌و از کدامین ‌ناگفته‌هایت‌ نسرایم‌‌ قلم‌ عاجز از و صف‌بیان ‌زیبایی ‌های ‌بی ‌‌حد و مرز توست ای ‌روح ‌بهارانم‌ای ‌سرزمین ‌دوست ‌داشتن های عاشقانه‌ات ‌زیبا‌بمان ‌زیبا‌بمان‌ زیبا‌بمان با شور با عشق‌ با ‌نو‌ر‌ با ایمان ‌زنده‌ بمان ‌ای ‌وطنم پاره ی تنم شانجانم

✍✍✍✍✍✍✍✍
دل‌نوشته‌ای ‌از هادی‌ مروتی ‌شانجانی
تقدیم ‌به ‌مردم ‌خونگرم‌ شانجان

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

پاسخ به آرام جان انصراف از پاسخ دادن

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

آرام جان یکشنبه , 17 سپتامبر 2017 - 15:04

آقای مروتی شانجانی متن زیبایی در مورد شانجان و دلتنگی آن نگاشته اید .البته ازنظر ادبی نیاز به نگارش دارد ولی همین که شجاعت نوشتن را دارید ارزش بسیار دارد .
موفق و پیروز باشید .

هادی مروتی سه‌شنبه , 19 سپتامبر 2017 - 0:45

با سلام خدمت شما باتشکر از ابراز لطف و محبت شما دوست عزیز امیدواریم با حمایت های شما متن های قوی تری بتوانم بنویسم باتشکر