خداحافظی تلخ سربازان وطن!
سلام و درود بر همهی سربازان وطن، همهی آنهایی که در داخل و خارج از مرزها امنیت را برای مردم به ارمغان میآورند.
همواره «سرباز» برای مردم محترم بوده است. در یک کلمه، سرباز مترادف است با «امنیت». امنیتی که برای یکایک هموطنان فراهم میشود و کسی هم از خود نمیپرسد که این آسایش و امنیت را مدیون چه کسانی هستیم؟
همین چند روز قبل بود که یکی از مسئولانِ کشور با زبان تهدید و منّت گفته بود که «میدانید اگر یک روز این پزشکان نباشند، چه میشود؟» و بعد نتیجه گرفت که حقوقهای نجومی و درآمدهای کلان آنها از شیر مادر هم برایشان حلالتر است.
حالا ما این سؤال را میپرسیم؛ میدانید اگر یک روز، نه یک دقیقه، تکرار میکنم فقط یک دقیقه این سربازان نباشند، چه اتفاقی میافتد؟ و چه کسانی میخواهند مملکت را جمع کنند؟
امنیت، از مهمترین مؤلفههای بقای یک نظام، جامعه و مردم است و اگر هزاران پروفسور حسابی و دکتر سمیعی هم داشته باشیم، اما امنیت نباشد، هر روز باید حوادثی مانند بروکسل و پاریس و اورلاندو در کشور ما تکرار شود و شاید هم کشتار حلب و موصل!
بیایید یک بار هم که شده نقشهی ایران را نگاه کنیم. در دور و بر ایران چه خبر است؟ روزی نیست که در پاکستان انفجار نباشد، القاعده و طالبان خون مردم افغانستان را مکیدهاند، یادمان نرفته که همین چند وقت پیش چه نزاعی بین آذریها و ارامنه در گرفته بود، ترکیه هم که به انفجارهای روزانهاش عادت کرده، وضع عراق و سوریه هم که مشخص است، لبنان هم که اسیر جنگها و ترورهای داخلی است، فلسطینیان نیز چند نسل است که با مهد تروریسم درگیرند، یمن به تلی از ویرانه تبدیل شده، بحرین هم درگیری و آشوب…
حالا ایران برای همسایگانش پُز امنیت میدهد. حق هم دارد. اینکه اطراف کشور را جگرخوارانی چون داعش و القاعده و … فرا گرفته باشند و مردم منطقه چند سال است که حتی یک شب را هم آسوده نخوابیدهاند، اما ایرانیان غرق در امنیتاند، جای تحسین دارد.
این امنیت را مدیون نیروهای مسلح و امنیتی کشورمان هستیم. همانهایی که ۸ سال جنگیدند، همانهایی که مقابل معارضان و براندازان در سال ۸۸ ایستادگی کردند، کتک خوردند، برهنه شدند و مدعیانِ «نه غزه، نه لبنان» هم اسمش را گذاشتند آزادی! همانهایی که برای جلوگیری از ورود تروریستها به داخل کشور، به خانطومان، حلب، فلوجه و کربلا رفتند و هنوز جنازهی برخیشان نیامده است. ایضا همین نوزده سربازی که با هزاران امید به خانه بر میگشتند و … دیگر برنگشتند.
حالا عدهای دارند از این آب گلآلود ماهی میگیرند. قول و قرار گذاشتهاند که فلان ساعت در فلان میدان شهر جمع شویم و به یاد سربازان وطن شمع روشن کنیم. دقیقا همان ژستی که برای قربانیان پاریس گرفته بودند…!
کشتهشدن، وفات، مرگ و یا شهادت نوزده سرباز مظلوم، باید به مطالبهای برای ارتقای سطح رفاهی سربازان در پادگانهای نظامی تبدیل گردد. شنیدهها حاکی از آن است که اوضاع در بسیاری از پادگانها اصلا خوب نیست. متأسفانه حافظان امنیت، خود در خون ناامنی غلتیدهاند.
متأسفانه رسانهها نیز آنگونه که باید، به این ماجرا نپرداخته و مقامات نیز تا به حال فقط پیام تسلیت صادر کردهاند، رسانههایی که برخیشان حتی یک فاتحه هم برای شهدای محور مقاومت نخواندهاند!
این ماجرا چند پیام دارد:
اول آنکه «باید» فرماندهان نیروهای مسلح نسبت به افزایش سطح ایمنی و رفاه سربازان در پادگانها و خارج از آن چارهای بیندیشند.
دوم آنکه «باید» مرزبندی ضخیمی با آنهایی که میخواهند از این حادثهی تلخ بهرهبرداری سیاسی کنند، داشته باشیم. افرادی که یک روز «کتکزدن سرباز» را سمبل آزادی میدانند، روزی بایکوت سربازان را در محور مقاومت، و امروز نیز روشنکردن شمع برای آنها را تا بتوانند مثلا کمی از فشار رسوایی فیشهای حقوقی و امثالهم بکاهند، چرا که حالا با این رسوایی فهمیده شده که هر ۱۰۰۰ سرباز برابر است با یک مدیرعامل بانک رفاه!
سوم آنکه «نباید» رسانهی ملی، این واقعهی تلخ را فقط به خلاصهکردن در برنامههای «ماه عسلی» اختصاص دهد. وظیفهی اصلی رسانه مطالبهگری است نه فقط احساسیکردن ماجرا و گرفتن اشک از بیننده.
سلام و درود بر همهی سربازان وطن، همهی آنهایی که در داخل و خارج از مرزها امنیت را برای مردم به ارمغان میآورند.
آناج
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰