

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر
همسرم «نواز» با صداى بلند گفت: تا کى مىخواى سرتو، توى اون روزنامه فرو کنى؟ مىشه بیاى و به دختر جُونت بگى غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کنارى انداختم و به سوى آنها رفتم. تنها دخترم «آوا»، به نظر وحشتزده مىآمد. اشک در چشمهایش جمع شده بود. ظرفى پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت.
چاک از یک مزرعهدار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار . قرار شد که مزرعهدار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعهدار سراغ چاک آمد و گفت : « متأسفم جوون . خبر بدی برات دارم . الاغه مرد. » چاک جواب داد : « ایرادی نداره . همون
flowers-in-the-grass-computer-background-widescreen-hd-nature-wallpaper-hd-wallpapers آری از پشت کوه آمده ام !!! چه میدانستم این ور کوه باید برای ثروت حرام خورد برای عشق خیانت کرد برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم می گویند: از پشت کوه آمده…